پایگاه رسمی پژوهشکدۀ مهرستان (مطالعات حکمرانی)

دسته‌ها
معرفی کتاب

چگونه کارکنانی باانگیزه و عاشق کار و سازمان داشته باشیم

۱- تحقیق و جستجو کنید تا بفهمید کارکنان خوب چرا به سازمان شما می‌پیوندند، چرا در سازمان می‌مانند و چرا سازمان را ترک می‌کنند.
۲- شرایط کاری را طوری فراهم کنید که کارکنان بتوانند خود ایده‌آل‌شان را در کار بیابند و بسازند.
۳- کارکنان مشتاق و پرانگیزه، بیش از مدیر به رهبر نیاز دارند.
۴- منابع و امکانات فراوان و مناسب تهیه کرده و در اختیار کارکنان قرار دهید.
۵- محیط کار را شاد و شاداب کنید
۶- کارکنان را تایید و تشویق کنید و برنامه‌های پاداش و قدرشناسی متنوعی داشته باشید
۷- اختیار بدهید، فضای اشتراک ایجاد کنید، وارد جزئیات نشوید.
۸- به کارکنان القاء کنید که کارشان مهم است. از آنها کار با کیفیت مطالبه کنید، آنها را جدی و دقیق ارزیابی کنید و به آنها پرتعداد و صادقانه بازخورد دهید.
۹- محیط کار سازمان را بر اساس احترام، اعتماد و شایستگی بنا کنید، محیط کاری مناسب و همکاران خوب و شایسته از ملزومات انگیزش و دلبستگی کارکنان است
۱۰- ایجاد، حفظ و تقویت انگیزه، انرژی و دلبستگی کارکنان را به مسئولیت مشترک همه مدیران و سرپرستان سازمان تبدیل کنید
۱۱- با کارکنان مثل داوطلبان رفتار کنید
۱۲- ثابت کنید و نشان دهید که رشد و پیشرفت و آینده کارکنان برای شما و سازمان مهم است.
۱۳- این فرصت را برای کارکنان فراهم کنید که با آرمان‌ها، ارزش‌ها و ماموریت سازمان احساس همراستایی و نزدیکی کنند.
۱۴- خوب و مناسب حقوق بپردازید. نظام جبران خدمت منصفانه و رقابتی داشته باشید
۱۵- تلاش کنید تا توازن بیشتری بین زندگی شخصی و زندگی شغلی کارکنان برقرار کنید.

 

توضیحات بیشتر را در فایل زیر ببینید.

دسته‌ها
معرفی کتاب

مهارت‌های نظریه‌پردازی و مدل‌سازی، راهنمای عملی برای پژوهشگران علوم اجتماعی

     یکی از مشکلات رایج در میان محققان جوان و دانشجویان تحصیلات تکمیلی در رشته‌های علوم انسانی، آن است که از طرفی این افراد نیاز به تفکر نظریه‌پردازی و دست یابی به مدل های نظری و مفهومی را در پژوهش‌های خود به شدت احساس می کنند و از سوی دیگر منبع مناسبی که در این سطح بتواند بدون پرداختن به مسائل و مقولات فلسفی و معرفت شناختی، راهنمای کار آنان و ابزاری در جهت نیل به این اهداف باشد به سهولت فراهم نمی‌باشد. مولفین کتاب ، که خود از اساتید برجسته در عرصه روانشناسی اجتماعی در هستند، دقیقا با توجه به این ضرورت، اقدام به تالیف این کتاب کرده اند. در مقدمه کتاب چنین می‌خوانیم:

     هدف اصلی این کتاب قراردادن ابزارهایی در اختیار دانشجویان و دانشمندان جوان است که آنها را در فرآیند عملیِ برساختن نظریات یاری کند. کتاب، این کار را با شرح جزئی استراتژی ها، روش های اکتشافی، و رویکردهایی به اندیشیدن دربارۀ مسائل انجام می دهد، که در بیش از ۵۰ سالی که ما جمعا در گروه نویسندگان مشغول به تحقیق اجتماعی بوده ایم ، به نظر ما مفید آمده اند. این کتاب بحثی آکادمیک درباره ادبیات حول نظریه سازی یا فلسفۀ علم نیست. … در عوض، راهی عملی تر را از خلال روش های اکتشافی شناخت، فوت و فن ها، و شیوه هایی از اندیشیدن که دریافته ایم در شکل دادن به نظریات مفیدند، در پیش می گیریم.

     در این کتاب در یک فرآیند تدریجی، خواننده به فضای مدل سازی و ساخت نظریه رهنمون می شود. در اولین گام، ماهیت فهم و رابطۀ آن با واقعیت، روش های اکتشافی برای مفهوم سازی و چگونگی تدقیق مفاهیم ساخته شده برای خواننده روشن می شود. در گام بعد، از چگونگی برقرارکردن ارتباط میان مفاهیم و رسیدن به مدل های مفهومی و سپس شفاف سازی و محک زدن روابط با استفاده از آزمایش های ذهنی به صورت کاملا کاربردی و ملموس سخن می گوید. اینها مطالب بخش اول و دوم کتاب( مجموعا ۶ فصل) را تشکیل می دهند. در بخش سوم ( شروع فصل ۷)، چارچوب نظریه سازی با استفاده از الگوهای علّی به خوبی تشریح می شود، به گونه ای که در پایان این فصل با عنوان «جمع بندی و نکات پایانی» مراحل ساختن یک نظریه مبتنی بر چارچوب علّی را برای خواننده جمع بندی می نماید. شاید بتوان ادعا کرد که بخش عمده ای از  فرآیند نظریه سازی، با رسیدن به پایان فصل ۷، به خواننده انتقال یافته است. با این حال در فصل های بعدی، مواردی تکمیلی در باب مدل سازی و نظریه سازی شامل مدل های ریاضی، روش های شبیه سازی در علوم اجتماعی، نظریه های داده بنیاد یا استقرایی و تفاوت آن با نظریه های قیاسی و معرفی کلان نظری های موثر بر اندیشه در طول تاریخ ، به خواننده ارائه می گردد.

   در اینجا نباید از ترجمه بسیار شیوا و عالمانه خانم عالم زاده نیز به سادگی عبور کرد. این ترجمه، حلاوت و شیرینی خاصی را در مذاق خواننده ایجاد می کند و هدف اصلی مولفان را که راهنمایی و هدایت دانشجویان و پژوهشگران جوان است، به خوبی محقق می سازد.

 

 

کتاب مهارت های نظریه پردازی و مدل سازی، راهنمای عملی برای پژوهشگران علوم اجتماعی، ۱۳۹۵، جیمز جاکارد، جیکوب جکوبی، مترجم: مریم عالم زاده، چاپ اول، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران.

دسته‌ها
معرفی کتاب

دریغ است ایران که ویران شود

     فرامرز رفیع پور فردی آشنا در میان نخبگان علوم اجتماعی و بحق از چهره‌های ماندگار عصر و زمان ماست. گرچه محافل دانشگاهی از دیرباز با او به عنوان یک استاد مسلم در جامعه شناسی و با آثار متعدد او به عنوان متون درسی دانشگاهی در مقاطع کارشناسی و بالاتر آشنا بودند، اما کتاب توسعه و تضاد او در اواسط دهه ۷۰ و در اوج دوران سازندگی، نام او را بیشتر بر سر زبان ها انداخت. قلم شیوا، سینه دغدغه‌مندو تسلط کم‌نظیر او بر عرصه علوم اجتماعی، اختیار را از کف خوانندۀ آثارش می‌رباید و او را با خود همراه و همسفر می‌سازد.

     از جمله آثار درخشان استاد رفیع پور که بنا بر گفته خود او حاصل بیش از ۱۵ سال کار همه جانبه و عمیق بر روی نظام های گوناگون کشور ایران و ارائه مدل‌های جامع عملیاتی  همه جانبه برای اداره کشور بوده، کتاب نفیس و گرانقدری است با عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» . استاد این کار سنگین را با پشتوانه سال‌ها مجاهدت علمی و پژوهشی و البته با درخواست خاضعانه از درگاه خداوند متعال برای توفیق و امداد روحی، در نزدیک به ۱۰۰۰ صفحه سرانجام در سال ۱۳۹۳ به اتمام رسانید. در پیشگفتار کتاب چنین می گوید:

     باری کار حاضر نیز از طریق معمول علمی و تلاش در کتب و مقالات حاصل نشد. گرچه مطالعات علمی و تلاش های علمی قبلی طولانی، زمینه ساز بوده است، اما این کار فراتر از توان «من» و جمعی از انسان هاست. برخی از دوستان صالح می دانند که کشف این وسعت و عمق از مطالب، ارتباط ساختارمند بین آنها و نیروی پرداختن به آن، فقط و فقط از طریق التماس به درگاه او میسر شد و کار «من» نبود که «  من» ی وجود ندارد ، هرچه هست اوست….

     بدین منظور سالیان دراز از همه جا و همه کس بریده، مورچه وار تابع فرمانش در این ظلمات و بیابان بیکران، سرگر دان در جستجوی کشف مسائل بودم و همواره در اوج ناامیدی، «من حیث لا یحتسب» بر این مورچه کوچک راهی باز نمود…

     اما مسئله فقط کنکاش و کشف شبکه بسیار وسیع و بسیار پیچیده مسائل ایران نبود و نیست. مشکل مهم دیگر درک و پذیرش مسئولان و خوانندگان است. گرچه تلاش من بر آن بوده که با رعایت احترام و با شیوه ای ملایم و مطبوع مطالب را بنگارم، اما در هر صورت وضعیت کنونی کشور مانند بیماری است که نیاز به جراحی و دارو دارد و همیشه نمی توان بطور کامل، تلخی دارو را گرفت…

     کتاب حاضر پس از پیش گفتار و مقدمه، در ۱۰ فصل تدوین یافته است. دو فصل اول بیشتر صبغه تاریخی دارد و نوعی تحلیل تاریخ ایران در بیش از دو سده اخیر است. در این تحلیل تاریخی، نقش آشکار و پنهان استعمار در ریل گذاری اداره کشور در گذشته و حال، به خوبی و بر اساس شواهد متقن، تبیین شده است. در فصل ۳ مبانی نظری برای تبیین جنگ فرهنگی اجتماعی میان انقلاب اسلامی و استعمار و از جمله نظریه جامعه غیر رسمی از سوی نویسنده ارائه شده است. آنگاه در ۶ فصل پیاپی، به ترتیب نظام فکری و ادراکی، نظام فرهنگی، نظام مذهبی و حکومت اسلامی، نظام اجتماعی، نظام سیاسی و حکومتی و نظام اقتصادی ایران به تفصیل عنوان شده و نهایتا در فصل ۱۰ به جمع بندی و نتیجه گیری پرداخته است.

 

کتاب دریغ است ایران که ویران شود ، ۱۳۹۵، فرامرز رفیع پور، چاپ دوم، شرکت سهامی انتشار، تهران

دسته‌ها
معرفی کتاب

خلاصه نکات و شرحی بر کتاب “تغییر چطور اتفاق می‌افتد”

معرفی اجمالی کتاب

کَس سانستاین نویسندۀ کتاب «تغییر چطور رخ می‌دهد»[۱] در کتاب خود مکانیسم‌ها یا فرایندهای شکل‌گیری تغییر اجتماعی، جرقه‌هایی که منجر به پدیدار شدن آن‌ها می‌شوند و مشکلات موجود در مسیر ایجاد تغییر را بررسی می‌کند. به عقیده سانستاین، تغییرات کوچک – که تیلر و سانستاین در کتابی دیگر با عنوان سقلمه یا تلنگر نامگذاری کرده‌اند – می‌توانند اثرات بزرگ و شگفت‌آوری داشته باشند؛ به‌ویژه زمانی که هنجارهای موجود اعتبار خود را از دست داده‌اند. در واقع همیشه ترجیحاتی وجود دارد که افراد به خاطر هنجارهای موجود و یا هم‌رنگی با جماعت آن‌ها را بروز نمی‌دهند. این ترجیحات با افول هنجار موجود فرصت ظهور پیدا می‌کنند. کاهش اعتبار هنجار فعلی نزد افراد می‌تواند زمینه‌ساز نقطه شروع[۲] و به‌‌دنبال آن فوران هنجار[۳]  جدید باشد. فوران هنجار، استقرار هنجار جدید در جامعه است. در چند سال اخیر محققان توجه ویژه‌ای به بررسی و تبیین منشاء تغییرات اجتماعی نشان داده‌اند و به نمونه‌هایی از کمپین‌های اجتماعی موفق اشاره می‌کنند. اما سانستاین علاوه بر شناسایی محرک‌های ایجاد تغییر، نحوه استفاده از آن‌ها را نیز بیان نموده است. در مجموع اثر سانستاین لایه‌های زیرین تغییرات اجتماعی را شرح می‌دهد و به هنجارآفرینان کمک می‌کند تا علاوه بر درک فرایند تغییر هنجار بتوانند تغییر را ایجاد کنند.

شرحی بر کتاب

یکی از مقاله‌هایی[۴] که در شرح و نقد کتاب سانستاین نوشته شده تئوری سانستاین را در مورد دو مثال از تغییرات جدید (شامل موفقیت جنبش ازدواج برای همه (از جمله هم‌جنسان) و ظهور ناسیونالیسم سفیدپوستی با انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا) مورد ارزیابی قرار می‌دهد. در ادامه، بخش اول این مقالۀ سی صفحه‌ای که به شرح تئوری تغییر سانستاین می‌پردازد به اختصار بیان شده است.

طبق نظر پائول برست[۵]، تئوری تغییر عبارت‌است از یک اصل که با مشاهده و تجربه آزمایش شده و برمبنای آن یک مداخله اجتماعی انجام می‌گیرد. سانستاین در کتابش علاوه بر ارائه دلایل تجربی در توضیح نحوۀ ایجاد تغییر، راه‌هائی که نوع خاصی از مداخله اجتماعی – به نام سقلمه – می‌تواند تغییر را در شرایط خاص ایجاد کند بیان می‌کند. سقلمه‌ها می‌توانند باعث ایجاد تغییر در رفتار شوند و در نتیجه تغییر وسیعی در جامعه ایجاد کنند؛ چراکه ترجیحات افراد در مورد هنجارها تغییر می‌کند و افراد به طور روز افزون هنجار جدید را می‌پذیرند. اما اگر غالب افراد جامعه هنجار یا هنجارهای جدید را نپذیرند، ممکن است هنجار جدید را پس زنند و هنجارهای قبلی را با قوت بیشتر حمایت و پیروی کنند. در این کتاب، فرایند وقوع تغییرات اجتماعی، اهمیت سقلمه‌ها و موانع رویاروی تغییرات که سقلمه‌ها را بی‌اثر می‌کنند مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

الف. نقطه شروع، رهایی و انتشار

به عقیده سانستاین تغییرات به ظاهر کوچک گاه می‌توانند تحولات بزرگ در جامعه ایجاد کنند. این تغییرات طی فرآیندی که سانستاین آن را رهایی[۶] می‌نامد رخ می‌دهند. او رهایی را این طور توصیف می‌کند: زمانی که هنجارهایی در جریان هستند، مردم ترجیحات خود را پنهان می‌کنند یا در مورد آن‌ها گفت‌وگو نمی‌کنند. در نتیجه دیگران حتی نزدیکان، ترجیحات فرد را نمی‌دانند. زمانی که هنجارها تغییر کرد، افراد ترجیحات و ارزش‌هایی که قبلاً مخفی می‌کردند را بروز می‌دهند. سپس آنچه پیش از آن بیان نمی‌شد، گفته می‌شود و آنچه قابل تصور نبود، پدیدار می‌شود. به باور سانستاین، با وقوع این حالت، نقطه شروع پدیدار می‌شود و تغییر وسیع ممکن می‌گردد. وقتی گروهی تمایل به تغییری دارند که متناقض با هنجار موجود است، جنبشی از جانب آن افراد مورد نیاز است. این جنبش زمانی موفق می‌‌شود که به نقطه شروع برسد. پس از رسیدن به این نقطه، میزان فعالیت و هزینه‌های اجتماعی ناشی از آن به‌شدت کاهش می‌یابد. برخی اوقات فقط کافی‌است سایر افراد تأییدکننده باشند. سانستاین مثالی می‌زند از این که چگونه هنجار مقابله با تبعیض در یک جامعه شکل می‌گیرد. سانستاین عقیده دارد افراد زیادی در جامعه ممکن است مخالف تبعیض باشند اما به خاطر روال‌بودن تبعیض و هنجار شمرده‌شدن آن، مخالفت خود را مخفی می‌کنند. به همین دلیل، افراد مخالف تبعیض، نمی‌دانند دیگران با آن‌ها هم‌عقیده‌اند و در دل با هنجار موجود مخالف‌اند.

گروهی که سانستاین اولین معترضین نام‌گذاری می‌کند، آمادگی بالایی برای بروز مخالفت با هنجار دارند. زمانی که یک نفر نسبت به هنجار اعتراض می‌کند این گروه کوچک بلافاصله با او همراه می‌شوند. سپس با دیدن مخالفت این گروه کوچک، تعداد بیشتری به آن‌ها می‌پیوندند و به همین ترتیب بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. طبق نظر سانستاین، در شرایط مناسب و با وجود تعداد کافی از افراد هنجارآفرین یک جرقه کوچک می‌تواند آتش عظیمی به بار آورد و در نهایت هنجار موجود را تغییر دهد. این تحول حتی با تغییرات جزئی در اکوسیستم هنجار ممکن است. افرادی که می‌خواهند هنجارها را تغییر دهند – یعنی هنجارآفرینان[۷] – باید توجه سایرین را به جنبه‌های احمقانه، غیر طبیعی و منفی هنجارهای موجود جلب کنند. یکی از اهداف این افراد، نمایان شدن اکثریت خاموش است که در دل با هنجار موجود مخالف‌اند، اما به دلایلی ابراز نمی‌کنند. فردی را تصور کنید که در صف نسبتاً شلوغ نانوایی فریاد برمی‌آورد که آقای شاطر سیگارت را خاموش کن و به دنبال آن اعتراضات دیگران در شکل‌های مختلف ابراز می‌گردد. در این مورد خاص هرچه شاطر بخواهد مقاومت بیشتری نماید، به احتمال زیاد اعتراض از سوی دیگران بروز بیشتری پیدا می‌کند. روش دیگر این افراد، تغییر معنای اجتماعی پیروی از هنجار موجود است؛ به نحوی که تبعیت از هنجار موجود مساوی با عدم استقلال فرد و باعث افسوس تلقی شود و از سوی دیگر، کسانی که هنجار را پس می‌زنند باید شجاع، حق به جانب و قوی جلوه کنند.

جامعه‌ای را تصور کنید که هنجار دیرینه‌ای دارد و افرادی در جامعه از آن هنجار متنفرند؛ افرادی از آن بدشان می‌آید؛ افرادی نسبت به آن بی‌تفاوت هستند؛ افرادی تمایل نسبی به حمایت از آن دارند؛ و افرادی شدیدا آن را باور دارند. اگر هنجار آفرینان مخالفت خود با هنجار را به طور عمومی اعلام کنند، و اعلام عمومی آنها به افراد کم آستانه برای مخالفت با هنجار برسد، مخالفت سریع رشد می‌کند. اگر مخالفت رو به رشد به افراد با آستانه نسبتا بالا برسد، هنجار قبلی ممکن است سریع ناپدید شود. اما اگر مخالفت عمومی اولیه چندان نمایان نشود، یا تنها به افراد با آستانه بالا برسد، مخالفت بی ثمر می‌ماند و هنجار قبل کوچکترین تغییری نمی‌بیند.

مثالهای این نوع تغییر هنجار بسیار است. در یک مطالعه، افرادی که در محیطی قرار گرفتند که پر از زباله بود، آشغال روی زمین می‌ریختند. اما کسانی که در محیط بدون زباله قرار می‌گرفتند کمتر احتمال داشت آشغال روی زمین بریزند. نقش دیدن افرادی که زباله می‌ریزند در این مطالعه بی‌اثر ثابت شده‌است.

در مطالعه دیگری، زمانی که در پارک جنگلی فسیلی آریزونا تابلوهایی قرار گرفت که می‌گفت بازدیدکنندگان در هر بازدید قطعه‌ای چوب فسیل شده با خود می‌برند (آنچه مدیران پارک درصدد پیشگیری از آن بودند) بازدیدکنندگان بیشتر چوب می‌دزدیدند، اما گروهی که تنها از آنها خواسته می‌شد برای حفظ منابع طبیعی پارک، چوب از پارک نبرند کمتر چوب از پارک می‌بردند. به بیان دیگر، تابلوها این هنجار را نشان می‌داد که دزدیدن چوب عادی است و دستورالعمل اجرای هنجار را هم می‌داد: قطعه کوچکی در هر بار. وقتی مسئولان پارک هنجار را عوض کردند و می‌گفتند دزدیدن چوب عادی نیست و نمی‌گفتند این کار چطور می‌تواند اتفاق بیفتد، رفتار تغییر کرد. در مثال دیگری، وقتی مسئولان یک مهدکودک می‌خواستند والدین را ملزم کنند دیر دنبال کودکان نیایند، جریمه نقدی برای این کار گذاشتند، به این امید که این رفتار را کم کند. در عمل، والدین این جریمه را به مثابه هزینه ای برای نگهداری طولانی‌تر  از کودکان دیدند و نه به عنوان رفتاری که ممنوع بود. در نتیجه تعداد والدینی که دیرتر به دنبال کودکانشان می‌آمدند افزایش یافت چون این هنجار به آنها منعکس شده بود که با پرداخت جریمه می‌توانند دیرتر به دنبال کودکانشان بیایند.

شبکه‌های اجتماعی هم ابزار موثری برای تغییر هنجار است. در یک مطالعه، ده‌ها هزار کاربر فیس‌بوک با دیدن حمایت دوستان نزدیکشان از یک مسئله، آنها هم پیروی و حمایت کردند. 

در هر یک از این مثالها، رفتار فردی طبق تغییر هنجار عوض شد. بنابراین فردی که درصدد راه اندازی یک هنجار است باید سعی کند محیط هنجار را تغییر دهد تا افراد در معرض هنجار جدید قرار بگیرند و دیدگاه آنها نسبت به دنیا و رفتارشان عوض شود. در این صورت، اگر ترجیح ویژه‌ای نداشته‌باشند، حاضرند آنچه فکر می‌کنند دیگران از آنها میخواهند انجام دهند.

ب. اهمیت سقلمه‌ها در ایجاد نقطه شروع

از نظر سانستاین، هنجارها را می‌توان تعمدا تغییر داد و تغییرات کوچک در باور افراد درباره هنجارهای قابل قبول می‌تواند تغییرات وسیع‌تر به بار آورد. اگر هنجارها را بتوان تعمدا تغییر داد، ادعای بعدی سانستاین این است که این تغییر می‌تواند، و مهمتر، باید از طریق سقلمه‌ها (در تعبیر او) اتفاق بیفتد. بیش از یک دهه است که مفهوم سقلمه زدن توسط سانستاین معرفی شده است. او سقلمه ها را مداخلاتی ضمن حفظ انتخاب افراد می‌خواند که با علم رفتار اجرا می‌شود و می‌تواند تاثیر زیادی بر انتخاب افراد داشته باشد. همانطور که در کتاب سقلمه شرح داده می‌شود، در رویکرد سقلمه زدن از اصول اقتصاد رفتاری برای ایجاد معماری انتخاب استفاده می‌شود که عبارتست از محیطی که افراد در آن تصمیم گیری می‌کنند و با این کار به افراد کمک می‌کند بهتر تصمیم گیری کنند. برای مثال، ثبت نام اتوماتیک افراد برای طرح بازنشستگی، به جای اینکه از آنها خواسته بشود به این طرح ملحق شوند؛ یا قراردادن گزینه‌های سالمتر غذایی در معرض دید در رستوران نمونه‌هایی از معماری انتخاب هستند که به افراد کمک می‌کند انتخاب بهتری داشته باشند، و در عین حال تصمیم نهایی را بر عهده خود آنها می‌گذارد. این اصلی است که در کتاب سقلمه به عنوان پدرخواندگی آزاد معرفی میشود که شامل تلاشهای خودآگاه است که توسط موسسه های خصوصی و نیز دولت اجرا می‌شود تا تصمیم گیری افراد را به سمت بهبود زندگیشان سوق دهند.

ج. خطر مقاومت

هر زمان تلاشی برای تغییر هنجار وجود داشته باشد، احتمال مقاومت نیز وجود دارد. به گفته سانستاین مقاومت به تمایل افراد به انجام چیزی گفته می‌شود که دقیقا از آنها خواسته شده آن را انجام ندهند. برای سانستاین، این مقاومت تنها مثالی از یک پدیده جامعتر است. به گفته او، بسیاری اوقات، احساس داشتن کنترل بر روی امور، که به عنوان آزادی عمل درک می‌شود، ارزش فطری دارد‌ و نه صرفا ارزش ساختاری. وقتی افراد حس کنند قدرت کنترل از آنها گرفته شده، اغلب شورش می‌کنند، حتی اگر آزادی عمل برای آنها نفع مادی نداشته‌باشد یا حتی ضرر داشته‌باشد.

هنجار آفرینانی که می‌خواهند تغییری در جامعه ایجاد کنند، باید همیشه در نظر داشته باشند که تلاش برای تغییر هنجار می‌تواند باعث واکنش منفی مردم، مقاومت در مقابل تغییر،‌ یا حتی حرکت مردم به جهت مخالف شود فقط چون به آنها گفته شده نباید این کار را انجام دهند. مثال سانستاین برای این نمونه واکنش، مقاومت در برابر تلاش شهردار نیویورک برای ممنوع کردن بطری‌های بزرگ نوشابه‌ است. مخالفت با این اقدام دولت تا حدی شدت گرفت که در نهایت با رای دادگاه نیویورک ممنوعیت فروش بطری بزرگ نوشابه لغو شد.

د. نقش مباحثه در گروه افراد هم عقیده[۸] در تغییر یا ثبات هنجار

پدیده دیگری که در تغییرات اجتماعی تاثیر گذار است مباحثه در یک گروه از افراد هم‌عقیده است. سانستاین بحث می‌کند این نوع گروه‌ها در عین حال که یک خطر برای ثبات اجتماعی است و باعث تقسیم جامعه می‌شود، از بی‌عدالتی و بی‌منطقی در جامعه جلوگیری می‌کند. از جوانب مثبت مباحثات گروهی خصوصا در یک جامعه متنوع این است که اقشاری از افراد هم‌عقیده ایجاد می‌کند که هنجارهای کنونی را به چالش می‌کشند. مباحثات در گروه افراد هم عقیده باعث رونق تفکراتی است که در جامعه کلان ناپیداست یا سرکوب می‌شود. گروه‌های کوچک نقش محیط آزمایشی را دارند و راحت‌تر می‌توان هنجار جدید را در گروه افراد هم‌عقیده ترویج کرد. سپس هنجار آفرینان می‌توانند تلاش کنند هنجار جدید را در گروه‌های مشابه نیز منتشر کنند. بنابراین، هنجار آفرینان باید محیط‌هایی فراهم کنند تا هنجار جدید در آن ایجاد شود و سپس به سایر گروه‌ها منتشر شود. زمانی‌که هنجارها می‌توانند در یک گروه شکل بگیرند و به سایر گروه‌ها منتقل شوند این شکل از گروه‌های متنوع به ظهور و انتشار هنجارهای جدید کمک می‌کند. به گفته سانستاین،‌ تنوع اجتماعی نه تنها باعث تقسیم جامعه نمی‌شود بلکه می‌تواند به عنوان یک نیروی خلاق به شناسایی مشکلات و حتی ارائه راه حلهایی کمک کند که در غیراینصورت از نظرها مخفی می‌ماند.

اما سانستاین به نقش مباحثه در گروه افراد هم عقیده همیشه خوشبین نیست. قدرت مباحثه گروهی می‌تواند گاهی مانع تغییر هنجار یا باعث ایجاد هنجار مضر شود. سانستاین توضیح می‌دهد که نمی‌توان گفت همه افرادی که گروه‌سازی می‌کنند در جهتی حرکت می‌کنند که برای جامعه یا حتی اعضای گروه سودمند است. مثالهایی در نقض این مسئله بسیار است؛ مثلا گروه‌های نفرت در ظهور نازیسم نقش موثری داشتند. در واقع،‌ زمانی که گروه‌زدگی[۹] (تصمیم‌گیری غیرعقلانی یا ناکارامد با سرکوب کردن دیدگاه‌های مخالف) در گروه وجود داشته باشد و مانع ظهور هنجارهای جدید یا باعث واکنش نسبت به تغییرات در جامعه شود، گروه‌‌سازی افراد هم‌عقیده عامل مقاومت دربرابر تغییر هنجار است. به علاوه،‌ این نوع گروه‌ها ممکن است دربرابر اثرگذاری‌های بیرونی مقاوم باشند. در این حالت وقتی اطلاعات بین آنها مبادله می‌شود بدون اینکه دیدگاه‌های رقیب را مورد ارزیابی انتقادی قرار دهند، باوری بر مبنای اطلاعات نادرست بین آنها شکل می‌گیرد.

نتیجه

در مجموع، ‌سانستاین شمای کلی تغییرات اجتماعی را به تصویر می‌کشد. او فرصت‌ها و مشکلات احتمالی که افراد حین تلاش برای ایجاد تغییر با آن مواجه هستند را بیان می‌کند. از یک طرف،‌ تغییر اجتماعی می‌تواند محصول تلاش‌ برای ایجاد نقطه شروع و فوران هنجار باشد،‌ و این تلاش می‌تواند با سقلمه‌های کوچک آغاز شود و به تحولات بزرگ منتهی شود. اما از طرف دیگر،‌ تلاش برای ایجاد تغییر ممکن است باعث مخالفت شود و افراد را به هنجارهای موجود خود پایبندتر کند. سانستاین قبول دارد که همه هنجارها را نمی‌توان با سقلمه تغییر داد. گاه تلاشهای جدی‌تر نیاز است. با این حال، او بر این باور است که تغییر اجتماعی زمانی واقعا محقق می‌شود که افراد به انتخاب خود با تغییر هنجار، تغییر را ایجاد کنند.

 

 

[۱]. Sunstein, Cass R. How change happens. Mit Press, 2019.

[۲]. tipping point

[۳]. norm cascade

[۴]. Brescia, Raymond H. “On Tipping Points and Nudges: Review of Cass Sunstein’s How Change Happens.” Notre Dame Journal of Law, Ethics and Public Policy, Forthcoming (2019).

[۵]. Paul Brest, The Power of Theories of Change, STAN. SOC. INNOV. REV. 46, 49 (Spring 2010)

[۶] unleashing

[۷] norm entrepreneurs

[۸] Enclave Deliberation

[۹] groupthink