پایگاه رسمی پژوهشکدۀ مهرستان (مطالعات حکمرانی)

دسته‌ها
اخبار مرکز رصد

چگونگی کشف شبکه مفهومی و برساخت ذهنی نوجوان (۲)

دومین نشستِ هم اندیشی نخبگانی مرکز رصد با موضوعِ “چگونگی کشف شبکه مفهومی و برساخت ذهنی نوجوان پیرامون برخی از مفاهیم (از جمله؛ زن، حجاب، پوشش، آزادی، آینده و )” با حضور جمعی از اساتید گروه جامعه شناسی، تاریخ، فلسفه، مشاوره و علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان و همچنین چند تن از فعالین فرهنگی در تاریخ ۲۳ خرداد ماه ۱۴۰۲ توسط مرکز رصدِ پژوهشکده مهرستان برگزار شد.

در این نشست که با حضور مدیر مرکز رصد (دکتر احمد مهرشاد) و دکتر علی هاشمیان‌فر (رئیس دانشکده ادبیات) برگزار شد؛ جمعی از اساتید گروه جامعه شناسی، تاریخ، علوم قرآن و حدیث، فلسفه، مشاوره، فعالین فرهنگی و اعضای پژوهشکده مهرستان حضور داشته و به بحث و گفتگو پیرامونِ سوالات زیر پ رداختند:

  • چیستی برساخت ذهنی یا شبکه مفهومی
  • ضرورت و اهمیت پرداختن به برساخت ذهنی نوجوان
  • روش و رویکرد نظری و مفهومی
  • چه موضوعات و مفاهیمی ضرورت مطالعه دارند؟
  • برساخت ذهنی نوجوانِ امروز در مورد مفاهیم (زن، حجاب، پوشش، آزادی، آینده، کشور و…) چیست؟
  • چه دیدگاه های مطالعاتی در این زمینه وجود دارد؟

به گفته مدیریت مرکز رصد؛ با توجه به مشاهدات، بررسی ها و گفتگوهایی که با متولیان حوزه تربیت نوجوان داشته ایم به مساله ای در رابطه با نوجوان رسیده ایم و آن اینست که وقتی ما با قشر نوجوان روبرو می شویم، چیزی فراتر از اختلاف نظر را میبینیم. گاهی ممکن است بین دو نفر اختلاف نظر وجود داشته باشد. مثلا در مورد پوشش یک نفر بگوید من پوشش مناسب را این می دانم، نفر دیگر بگوید من جور دیگری می دانم. ولی بنظر می رسد بخشی از چیزی که ما امروز با آن روبه رو هستیم. چیزی است که در علوم اجتماعی به آن می گویند؛ نوجوان امروز “برساخت ذهنی” متفاوتی نسبت به موضوعات و مسائل دارد. یا یک شبکه مفهومی دیگری را در ذهن خودش دارد. یعنی وقتی ما از واژه ها و مفاهیم صحبت میکنیم، الزاما اشتراک معنایی ممکن است وجود نداشته باشد.

در ابتدا دکتر احسان آقابابایی (هیئت علمی گروه جامعه شناسی) از نحوه تعامل با این نسل صحبت کردند؛ که در جهان امروز ما دوتا ایگو یا خود داریم. یکی ایگو یا بدن ما که الان اینجا نشستیم و یکی ایگوی مجازی. مثل پیج اینستاگرامی یا آواتاری که از خودمان داریم یا هر نشانه ای که از خودمان در فضای مجازی موجود است. ما با نسلی مواجهیم که بنظر میرسد ایگوی حقیقی شان از ایگوی مجازی شان ضعیف تر است. یعنی اگر پدر در سن ۳۰ سالگی با فضای مجازی آشنا شده، اگر پدر ۵ ساله در فضای مجازی هست بچه ۱۵ سال است. ما چگونه می توانیم با این نسل ارتباط برقرار بکنیم؟ برای اینکه بشود با نسل جدید گفتگو کرد در سطح خرد روی تعاملات، در سطح میانه روی تاسیس و گسترش نهادهای جدید و نهادهای موجود و در سطح کلان ایجاد شرایط برای داشتن نماینده های مختلف در سیاست گذاری و تسهیل روابط بین الملل نیاز داریم.  در مورد چگونگی بکار گیری روش های علمی باید گفت: اگر برساخت سوژه بخواهد کار شود (یعنی subject به معنای دقیق فلسفی اجتماعی)، باید از روش “تحلیل گفتمانی انتقادی” استفاده شود. اگر منظور برساخت ذهن است باید بروند سراغ “علوم شناختی” که شامل؛ روانشناسی شناختی، عصب شناسی اجتماعی، زبان شناسی شناختی و جامعه شناسی عصب شناسی است.

به نظر خانم دکتر اعظم نقوی (هیئت علمی گروه مشاوره) ما هم نوجوان هایی بودیم که پدر مادرها میگفتند اینها با ما فرق می کنند اینها زبانشان اصلا یک چیز دیگری است. همیشه این موضوع بوده، اما اجداد و والدین ما چطور با نوجوانی برخورد کردند؟ آیا وقتی ما نوجوان بودیم خیلی اشتراک معنایی با والدین مان داشتیم؟ آیا برساخت ذهنی ما با آنها یکی بود؟ من فکر میکنم متفاوت بود.

در حالیکه از نظر دکتر علی قنبری (هیئت علمی گروه جامعه شناسی)، ما هنوز داریم مساله را غلط طرح میکنیم، هنوز با شهامت و شجاعت نمیخواهیم اصل مساله را بپذیریم. هنوز داریم انکار می کنیم. این انکار کردن یعنی طرح مساله غلط. یعنی روش شناسی غلط، پرسش غلط. اگر شما سوال را غلط طرح کنید دیگه تا انتها مسیر را اشتباه می روید. متاسفانه از سال ۸۵ روانشناسان و جامعه شناسان و کارشناسان علوم حوزوی گفتند که نه اتفاقی نیافتاده و یک تفاوت جزئی اختلاف در روش است. در حالیکه اختلاف در بینش، در بنیادها و بنیان ها بود. این نسلی که ما به آن می گوییم نوجوانان و یا نسل آلفا. از ۱۰ سالگی شروع می شود و مهمترین ویژگی اش بر خلاف خواست ما و برخلاف خواست مدیران فرهنگی جامعه ما اینست که اصلا این نسل دیگر خانواده را به عنوان گروه مرجع قبول ندارد حالا ما بیاییم و بگوییم که مهمترین نهاد جامعه و مرجع در جامعه ما خانواده است. اینطور نیست. چون بنیان ها و اساس ها و جهان بینی که دارد با آنها متفاوت است. لذا چند ویژگی بارز این نسل عبارتند از؛

  • یکی خیام وارگی در باور ها، آدم هایی اند که مثل خیام فکر می کنند حال را می بینند، آینده را کی رفته؟ کی دیده؟ خیلی راحت، صریح و روشن بدون هیچ تعارفی اینها را می گویند که اصلا چه کسی به آن دنیا رفته؟
  • ورود به عرفی شدن؛ یعنی آن امر مقدسی که برساخت های ذهنی نسل قبل را تشکیل می داد این تبدیل شده به عرفی شدن. یعنی گاهی اوقات از یک دختر بچه ۱۰-۱۱ساله که در مقایسه با نسل ما تمام واقعه عاشورا را از حفظ بود امروز این دختر بچه اصلا نمیداند که امام حسین (ع) امام شیعیان است. اسامی ائمه، اسامی کتاب مقدس را اصلا بلد نیست. سال اول دوم و سوم دبیرستان هم بلد نیستند. چون علاقه ندارند یاد بگیرند نه اینکه معلم به او انتقال نداده نه اینکه نظام آموزش و پرورش به او انتقال نداده. علاقه ندارد.
  • در این نسل آلفا آنچیزی را که ما اسم آن را “دین” میگذاریم و باورها و بنیادهای دینی که برساخت ذهنی نسلهای قبلی را شکل می دهد را این نسل به آن”معنویت” می گویند. یعنی دین را به معنویت تقلیل دادند و لذا دنبال یک دین حداقلی اند یه دینی که این همه باید و نباید در آن نباشد. تقلیل دین به معنویت در واقع نشان دهنده اینست که برساخت ذهنی جدیدی واقعا شکل گرفته است.

وقتی که این برساخت ذهنی شکل گرفت آنوقت دیگر تعریف خانواده، تعریف لذت، عدالت، عشق، احترام در این ساخت ذهنی متفاوت می شود. احترام برای یک دختر ۱۱ ساله به معنای اطاعت مطلق از مادر نیست. احترام به علم، احترام به استدلال، احترام به اقناع تفسیر میشود، بنابراین این برساخت ذهنی که شما به عنوان محور مطالعه آوردید این برساخت غیر از آن برساختی است که نسل های قبلی در ذهنشان شکل گرفته است. این برساخت ذهنی جدید، تعاریف جدیدی از زندگی، از تشکیل زندگی، از پدر بودن، از مادر بودن، در ذهن نسل جدید شکل داده که هیچ نسبتی، (یعنی دو سر طیف اند، نگوییم تفاوت دارند)، با نسل قبلی خودش واقعا ندارد.

به گفته دکتر رضا صادقی (هیئت علمی گروه فلسفه) در مورد هوش مصنوعی که ویژگی اصلی نسل جدید هست، و اینکه نگاه منفی به آن داشته باشیم یا خیر. دوتا دیدگاه را در سطح کلان وجود دارد: یکی اینکه اصلا به انسان نگاه منفی دارد. فطرت ناپاک دارد. انسان گرگِ انسان است یا انسان در مسیحیت آلوده متولد می شود و با گناه متولد می شود و در دوره جدید به عنوان یک موجود درنده که باید کنترل شود هر چقدر ما این ابزارها را کمتر در اختیارش بگذاریم امکان بقای بیشتری دارد و به ما هم کمتر آسیب میزند. این نگاه غلبه دارد چه در نگاه افرادی که مدافع این نسل هستند فکر میکنند با این ابزاری که دستشان می افتد یک بلایی سر خودشان و سر ما می آوردند. انگار هوش مصنوعی قرار است بیاید و نسل بشر را نابود کند. و این ناخودآگاه، انگار در ادبیات ما در زبان ما هست. و یک نگاه متفاوت اینست که؛ انسان فطرتا پاک است و قابل اعتماد. که طبیعتا شامل نسل جدید هم می شود و هر چه قد امکانات بیشتری در اختیارش بگذاری امکان رشد بیشتری پیدا میکند. از اول که انسان قرار بود خلق شود این دعوا بود فرشتگان میگفتند خلق نکنید قتل و فساد میکند. خدا میگفت نه، غلبه با خیر است در انسان. در دیدگاه اسلام این نگاه است. دیدگاه صدرایی که می گوید اصالت با وجود است یعنی این وجود خیر است. و این وجود را باید بسط اش داد و هر چه می شود امکانات را در اختیارش قرار داد که برآیند کلی اش خیر است. یعنی صدرا می گوید اگر شما بگویی این قاتل ترین آدم هاست. وقتی نگاه میکنی میبینی بیشتر آدمهایی را که میتوانسته بکشد نکشته.

اینجا یک خطر وجود دارد. یعنی در کنار این دوتا دیدگاه بدبینی و خوشبینی کلا به وجود و هستی یک دیدگاه نهیلیستی وجود دارد. نهیلیست کلا ارزش ها را کنار میگذارد و می گوید کلا خوب و بد، صدق و کذب معنایی ندارد و اینها را ما میسازیم و ما باید به برساخت خودمان توجه کنیم. من یک خطر اینجا میبینم. این دیدگاه فقط اشتباه نیست بلکه خطرناک است. بدلیل اینکه ما با فاشیسم چکار کنیم؟ با نازیسم چکار کنیم؟ با داعش چکار کنیم؟ یعنی نمی توانیم بگوییم ببین این هم فقط توصیف اش. ارزش گذاری اش نکن درست و نادرست نکن. اینجا دیگر همه تاریخ و همه آدم ها اتفاق نظر دارند که یکسری از فکر ها و رفتارها هست که اگر این ها را در نسل جدید هم دیدیم آن باید و نبایدها را باید داشته باشیم. یعنی اگر سایت هایی هست که کودک کشی و خودکشی را یاد اینها میدهد این دیگر می شود نهیلیستی و می شود ضد وجود. برآیند کلی این است که خود این نسل از پس خودشان بر می آیند. یعنی خود این نسل خود این انسان فطرتا پاک است و می تواند با عقل و شناخت خودش آن قضاوت خودش را بکند و راه خودش را پیدا کند. منتها معنایش این نیست که ما قضاوتش نخواهیم کرد. و حق قضاوت نداریم. نه یکجایی که واقعا سر زده به سایت های کودک کشی ما آنجا نگرانش می شویم و می گوییم نباید به این سر بزنه و این هوش مصنوعی این خطر را دارد که می تواند این را ساده کند. می تواند همانطور که آن امر جنسی را عادی میکند می تواند خودکشی را هم عادی کند. پس باید نگرانش باشیم. بنظرم باید آن صدق و کذب رو نگه داریم و به شدت از آن مراقبت کنیم. به اندازه ای که با فاشیسم و نازیسم مشکل داریم. وگرنه جا برای اینها باز می شود و اینها هم میتوانند بگویند ببین ما هم یک سیستم فکری هستیم و ما را توصیف کنید. و ماهم یک برساختی هستیم که شما نباید در مورد ما قضاوت کنید.

به نظر دکتر صادقی، باید دقت کرد که در قضاوت این نسل، ما داریم روایت خودمان را به عنوان توصیف بیان میکنیم. اگر باید های خودمان را به عنوان واقعیت عرضه کنیم که بگوییم این یک ایدئولوژی است که می گوید که دین باید عرفی شود. دین باید حداقلی شود باید پلورالیسم بیاید. اگر بگوییم الان این گونه است آن وقت دیگر قابل نقد نیست چون واقعیت را که نمی شود نقد کرد. اگر من آن باید را با این ها یکی کردم ایدئولوژی خودم را غیر قابل نقد می کنم. ما باید در ایدئولوژی خودمان خیلی روشن باشیم. بگوییم من یک باید هایی دارم و یک واقعیت هایی هم هست. و اینها لزوما با هم تطابق ندارند. اگر اینجوری نگاه کنیم خیلی نمیتوانیم بگوییم که یک گسست انقلابی بین دو نسل وجود دارد یعنی هیچ وجه اشتراکی نیست. نه همان حافظان قرآن وجه اشتراکی هستند با سنت ما، با گذشته ما و همان همجنس بازها هم قبلا هم بوده اند. نه این یک پدیده جدیدی هست  و نه آن منسوخ شده و در واقع از بین رفته است. شاید در عمل سخت باشد ولی آرمانمان باید این باشد که ما ایدئولوژی خودمان را به عنوان واقعیت عرضه نکنیم.

یکی از نکاتی که از نظر سرکار خانم دکتر زهرا ماهر (هیئت علمی گروه جامعه شناسی) وجود دارد اینست که آن تعریفی که ما از نوجوان ارائه دادیم یک تعریف خیلی بحران محور بوده و خیلی ها این نسل را بحران زده میدانند. این تا حد زیادی اشتباه است و ما باید سعی کنیم که آن فضای مفهومی نوجوان را از نو تعریف کنیم. در واقع ما بتوانیم این نسل را به رسمیت بشناسیم با همه آن تغییراتی که کرده با همه آن تفاوت هایی که به عنوان یک نسل جدید دارد. چون در سطح جامعه و به صورت آکادمیک این تعریف بحران زده ارائه می شود، حتی برخی از نوجوانان دوست دارند خودشان را تطبیق دهند با این برچسبی که به آنها زدند و این خودش ممکن است بحران را شدیدتر کند.

سوال اینجاست که روی نسل نوجوانی که اکثرا از سن ۱۱ تا ۱۸ سال را نوجوان می گویند، ما چطور می خواهیم از این متدهای خاص روش تحقیق که برای بزرگسالان استفاده می شود استفاده کنیم؟ آیا مثلا یک بچه ۱۱-۱۲ ساله واقعا توانایی این را دارد که ما ۱ساعت با او مصاحبه کنیم؟ و نظرش رو راجع به موضوعات مختلف بسنجیم بپرسیم؟ و آنها را مورد ارزیابی قرار دهیم؟ در مورد روش های مطالعه، باید گفت مراکز مطالعاتی کودکی و نوجوانی در سطح دنیا وجود دارد که مقالاتی را هم ارائه کرده اند، این مراکز به سمت “اقدام پژوهی” حرکت کردند یعنی روش هایی که همراه باشد با مشارکت خود سوژه تحقیق و از مشارکت آنها استفاده کند. یعنی مطالعه لزوما بر روی نوجوان نباشد همراه با خود نوجوان باشد. یا یکسری روش های تحقیق دیگر مثل مصاحبه همراه با روش های ترسیمی یا دفتر خاطرات تصویری، پرسشنامه به همراه مصاحبه انفرادی، تحلیل محتوای نامه ها و یادداشت های شخصی شان، از این گونه روش ها بیشتر از روش های مرسوم علوم اجتماعی برای قشر کودک و نوجوان استفاده می شود. و از عنوان “روش تحقیق نوجوان پسند” استفاده کرده بود. که ما چه کنیم که نوجوانان هم در فرآیند پژوهش این همکاری لازم را داشته باشند؟

ایشان در ادامه بیان کردند که؛ اگر بخواهیم یک تحلیل دقیق تر و عمیق تری ارائه بدهیم از اینکه حالا چرا اصلا این برساخت ذهنی جدید در نسل نوجوان شکل گرفته که با نسل قبلی متفاوت است؟ باید به ساختارهای کلان تر اجتماعی و فرهنگی هم اشاره کنیم، چیزی که تحت تاثیر فرآیند های جهانی شدن فرهنگ، فرآیندهایی که با مدرنیته شکل گرفته، یعنی برخی اوقات یک ساختارهای جهانی وجود دارند که ناخودآگاه روی این رویه ها اثر میگذارند و ممکن است یا ما نتوانیم لزوما در مقابلش جبهه گیری کنیم و یا باید راهکارهای خیلی ضمنی طراحی کنیم برای اینکه بشود با تعامل بهتری با آن قشر برخورد کنیم. مثلا در نظریات اخیر ما بحث “مدرنیته بازاندیشانه” را داریم که این خصلت دنیای مدرن و جهانی شدن هست که آدمها، نوجوان و جوان دوست دارد که با نگاه باز اندیشی به همه چیز نگاه کند. به سبک مصرف اش، به مدیریت اش، به نوع پوشش اش، به دین و دینداری اش به همه چیز یک نگاه انتقادی و باز اندیشانه دارد. همه چیز رو مورد تردید و تامل و تفکر قرار می دهد و این یک ساختار جهانی است و این چیزی نیست که ما بگوییم که مثلا کشور ما با این معظل مواجه است یا این قشر خاص. نوجوان دوست دارد که همه چیز را با نگاه انتقادی داشته باشد، مخصوصا که به دنبال هویت جویی است و این هویت جویی در واقع با بحث مدرنیته هم همراه می شود. بنابراین اگر می خواهیم قضیه را بشناسیم، موضوع باید به گونه ای طراحی شود که یک مدل تحلیلی برای مطالعه دگرگونی های جهانی در ارتباط با مباحث مربوط با نوجوان که در ذیل این مدل مفهومی بتوانیم از نظریات مختلف و از آن فرآیندهای مختلف مدرنیته و جهانی شدن، فردگرایی، لیبرالیسم، استفاده کنیم تا بتوانیم بهتر قضیه را تحلیل کنیم.

به گفته دکتر مسعود کثیری (هیئت علمی گروه تاریخ) ما در طول تاریخ، طی چند هزار سال گذشته ۴ فضای گفتمانی بیشتر نداشته ایم، که اینها در طول چند صد سال تغییر کرده است. دو تا قبل از اسلام، و دو تا بعد از اسلام. برای پاسخ به این سوال که آیا همیشه پدر مادرها با بچه هایشان مشکل داشتند؟ من میگویم نه مشکل نداشتند. زمانی در این فضاهای گفتمانی برای ساخت هویت جوانان همیشه نگاهشان به سنت بوده است. ولی الان سوال اینست چرا نگاه از این سنت برداشته شده؟ آیا سنت جوابگوی نیاز های روز نیست؟

از نظر دکتر نقوی، احتمالا جوان امروزی و نوجوان امروز نیازهایی دارد که فضای مجازی خیلی بهتر دارد به آن پاسخ می دهد و سنت دیگر نتوانسته، و این شاید یک رقابتی بین سنت و مدرنیته است.

به نظر دکتر صادقی، اینجا باز ما سنت گریزی را از قبل به عنوان یک ویژگی دوره جدید و انسان امروزی در نظر میگیریم. اگر سنت گریز نیست می گوییم خب اینکه امروزی نیست. و ما در مورد امروزی ها داریم حرف میزنیم. درحالیکه همان هوش مصنوعی فضای مجازی هم یک درصد زیادی از آن سنت است. نمیتوانیم بگوییم آنجا اصلا از سنت خبری نیست. ولی آنها را نادیده میگیریم. و می گوییم آنکه امروزی نیست و ما در مورد امروزی ها داریم حرف میزنیم. این پیش فرض است. یعنی اگر پیش فرض رو کنار بگذاریم همان جا سنت هست و هم در نسل جدید سنت هست. یعنی سنت گریزی را نمی شود تعمیم داد و بگوییم در همه جا هست. و هم در گذشته سنت گریزی بوده است. یعنی گذشته ام اینطور نیست که بگوییم یکپارچه سنت بوده و هیچ گریزی از سنت وجود نداشته است.

از نظر آقای مجید شریفی فر (از فعالین فرهنگی استان) باید در نظر داشت که، در فضای مجازی مراجعه به سنت هم باز یک فانتزی است. یعنی به معنای واقعی افراد در مجازی دنبال سنت نمیگردند. یعنی وقتی من و شما کلیپ دهه ۶۰ را میبینیم، خاطره بازی میکنیم. اگر به ما بگویند حاضرید به آن فضای زندگی برگردید؟ احتمالا بر نمیگردیم. یعنی گریز از سنت ویژگی نسل ما هم هست. مثلا شما میبنید در دکور خانه ها همه چیز مدرن است. حالا یک ساک حصیری هم هست. به نظر می آید آن ارجاعات به سنت بیشتر یک فانتزی است. البته این الزاما بد نیست. بلکه هماهنگ کردن انسان با نیاز هایی است که دارد. مهم اینست که هویت اش را  کاملا در ارتباط با مدرنیته شکل ندهد. بنظرم اینجا چالش هویت است نه شکل ظاهری زندگی.

از نظر دکتر امیر احمد نژاد (هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث)؛ نباید بیشترین میزان نسبی گرایی را در نهیلیست ها دنبالش بگردیم، ماییم که فکر میکنیم یک حقایق واضح و مسلمی هست و همه اش را ما میدانیم و حق همین است که هست و بعدا نوجوانان مان را متهم میکنیم. ما هم گاهی به اسم حقیقت گرایی خودمان می شویم حافظ حقیقت. طرفدار حقیقت نیستیم. اتفاقا این نسل است که شاید برخی جاها که دارد می گوید این سبک دینداری اشتباه است شاید از من هم که کارم مطالعه دین است بپرسی می گویم اشتباه است، درست می گوید. یعنی در منطق دین هم نیست. ولی ما این را به جرم اینکه دارد سنت را نقد میکند، که کاملا نسبی هست و ما می خواهیم مراقبش باشیم، میکوبیم.

ما خیلی اقتدارگرا تر از نسل والدین خودمان بودیم. یعنی خیلی می خواهیم نوجوان ها را تحت کنترل داشته باشیم. آنچیزی که دلمان می خواهد. لزوما هم پدر و مادرها نیستند. سیستم اداره جامعه مان هم این را می خواهد. این را آموزش و پرورش مان هم می خواهد و بزرگترین دغدغه اش اینست که اینها را یک شکل بکند و به یک حالت بیاورد و هژمونی حفظ شود. اتفاقا در خانواده هم هست. یعنی ما خودمان دنبال همین هارمونی هستیم.

در نهایت باید به این نکته توجه داشت که؛ نوجوانانی که دارید مطالعه می کنید کدام نوجوانان هستند؟ به نظر می آید یک زنگ خطر این باشد که ما فقط یک نوجوانان خاصی را نگاه بکنیم. یعنی غافل شویم از یک بخش زیادی از نوجوانان جامعه مان که الان یک جور دیگر دارند زندگی می کنند. در گیر مسائلی مثل مواد مخدر و زباله گردی و… هستند. آیا دغدغه مان فقط بچه های خودمان هستند؟ چون نوجوان ایرانی احتمالا علاوه بر آن مسائلی که نوجوان جهانی شیک دارد، نوجوان ایرانی مسائل خاص خودش را دارد. و خیلی بحران های عجیب تری هم دارد.

دسته‌ها
اخبار مرکز رصد

چگونگی کشف شبکه مفهومی و برساخت ذهنی نوجوان

اولین نشستِ هم اندیشی نخبگانی مرکز رصد با موضوعِ “چگونگی کشف شبکه مفهومی و برساخت ذهنی نوجوان پیرامون برخی از مفاهیم (از جمله؛ زن، حجاب، پوشش، آزادی، آینده و …)” با حضور جمعی از اساتید دانشکده جامعه شناسی و روانشناسی دانشگاه اصفهان و همچنین چند تن از فعالین حوزه نوجوان در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ توسط مرکز رصدِ پژوهشکده مهرستان برگزار شد.

در این نشست که با حضور مدیر مرکز رصد (دکتر احمد مهرشاد) و حضور دکتر علی هاشمیانفر رئیس دانشکده ادبیات برگزار شد؛ دکتر احمد عابدی و دکتر امیر قمرانی از گروه روانشناسی؛ دکتر عماد طیبی، هادی نصیری و آقای کدخدایی از معلمین و فعالین حوزه نوجوان، دکتر حمید دهقانی از گروه جامعه شناسی، دکتر داود زهرانی (جامعه شناس و پژوهشگر) و سرکارخانم دکتر راحله کاردوانی دبیر اندیشکده خانوادهِ پژوهشکده مهرستان حضور داشتند و به بحث و گفتگو پیرامونِ سوالات زیر پرداختند:

  • چیستی برساخت ذهنی یا شبکه مفهومی
  • ضرورت و اهمیت پرداختن به برساخت ذهنی نوجوان
  • روش و رویکرد نظری و مفهومی
  • چه موضوعات و مفاهیمی ضرورت مطالعه دارند؟
  • برساخت ذهنی نوجوانِ امروز در مورد مفاهیم (زن، حجاب، پوشش، آزادی، آینده، کشور و…) چیست؟
  • چه دیدگاه های مطالعاتی در این زمینه وجود دارد؟

به گفته مدیریت مرکز رصد، مرکز رصد (رصدخانه نوجوان) در چهار جهت مساله رصد نوجوان را دنبال میکند: نظرات خبرگان، داده های ثبتی، مطالعات میدانی و تحلیل شبکه‌های اجتماعی؛که امیدواریم این جهات بتواند به داشتن یک “تصویر روشن و علمی از نوجوانِ امروزِ ایرانی” کمک کند. این نشست برای بررسی یک صورت مساله ای است که ما را به هدف مرکز رصد برساند. مساله اینست که آنچه که بین مربی، والد و معلم با نوجوان امروز وجود دارد چیزی فراتر از اختلاف نظر است. فراتر از اینست که نوجوان یک نظر را دارد و ما یک نظر. اصلا انگار دو شبکه معنایی متفاوت وجود دارد. انگار معناها در دو سیاره متفاوت دارد شکل میگیرد. و به تعبیری انگار شبکه دال و مدلولی معانی با همدیگر فرق دارد. انگار وقتی ما از یک موضوعی مثل جنسیت حرف میزنیم این اقشار به دو زنجیره متفاوت از معانی تقسیم می شود برای همین هم معانی به گونه دیگری تعریف می شود. بنظر می رسد که انگار یک برساخت ذهنی متفاوتی در ذهن نوجوان در مورد واژگان دارد شکل میگیرد.

به نظر برخی از کارشناسان؛ یکسری از این تفاوت های نسل جدید، خصوصیات طبیعی رشد نوجوان است. الان اتفاقی که افتاده اینست که یکسری از این ویژگی ها با یکسری از نسل ها همپوشانی دارد. مثلا نسل Z و آلفا با هم آمدند و شده نوجوانی به توان۲. نوجوان های نسل های قبل وقتی به سن نوجوانی می رسیدند اینترنت و واتساپ و شبکه های اجتماعی نبوده یا خیلی کم رنگ بوده. حالا نوجوانی این نسل با اینترنت همراه شده است. که این حساسیت را بیشتر کرده است. از طرفی همه برنامه های فرهنگی و تربیتی ما مربوط به نسل های قبل بوده است. بنابراین خودشان در این شبکه ها پیشی گرفتند و دارند برساختی را می سازند.

وقتی متخصصین روانشناسی صحبت از نسل ها می کنند و نسل وای و زد و الان آلفا مطرح می شود. نه تنها مطالعه ای از جنس “تماتیک” یا مطالعه ای از جنس “پدیدارشناختی” برای کشف آن برساخت ذهنی نوجوانان هست بلکه میخواهم یک مرحله جلوتر بروم و بگویم ما با مطالعه ای از نوع “قوم نگاری و مردم نگاری” باید به سراغ اینها برویم. الان نسل نوجوان ما خرده فرهنگ دارند و ما خیلی غافل ایم. من همه آنچه را در علوم اجتماعی و روانشناسی از آن تحت عنوان خرده فرهنگ یاد میکنیم را در اینها میبینم. از طرفی نوجوان ما “ذهن چند موقعیتی” دارد طوری که مثلا حجاب او کم است ولی در مراسم دعا شرکت می کند.

همچنین از نظر برخی دیگر از کارشناسان ما دچار دوگانگی شدیم. ساختارها کاری با آدم میکند که تو آن آدمی که باید باشی نیستی. ما زمین بازی های مختلفی داریم. ما سرکلاس یه چیز دیگری هستیم. وقتی در خانه ایم یک موضع دیگری داریم. در دفتر ریاست یک موضوع دیگر. با این دوگانگی چه برنامه ای میخواهیم داشته باشیم؟ خود ما درگیر این “دوگانگی ها” هستیم. دچار این نقاب ها هستیم. اول این را باید حل کرد بعد سراغ روش و… رفت. همین حجاب و پوشش و… می رود در مرحله بعد. ما اگر میخواهیم یک نوجوان را بشناسیم باید اول ببینیم “واقعیت” چیست؟ بعد اگر لازم بود مفاهیم را تغییر دهید یا همان ها باشد. شاید حجاب مساله اصلی نیست. در بعد روشی برای شناخت مساله واقعی نوجوان باید بروی یک ماه با او “زندگی” کنی؟

ما باید مشخص کنیم که در پی توصیف ایم؟ یا تجویز؟ در توصیف باید توصیف کنیم که نوجوان چه رفتاری در جاهای مختلف دارد؟ ولی این بازسازی تاریخی و فرهنگی که میکنیم چقدر قابلیت این را دارد که آینده را پیش بینی کند؟ حالا چطور نسبت پیدا میکند به آینده؟ ما وقتی نوجوان را توصیف میکنیم در نهایت یک تجویزی هم دارد. چون ما خودمان با عینک خودمان داریم توصیف میکنیم. قائدتا باید تجویز بدهیم. وگرنه یه توصیفی از گذشته میکنیم و تجویزی نمیدهیم یا تجویزی می دهیم که قابل نقد نیست و شما میگویی ما یک توصیفی از گذشته کردیم.

زمان، مکان و موقعیت را در مورد توصیفِ نوجوان باید در نظر گرفت. مکان را باید در نظر گرفت. ما فکر میکنیم فلان مساله در مورد نوجوان در ایران هست و در اروپا نیست ولی شاید باشد. و موقعیت های فرهنگی را باید درنظر گرفت. باید همه اینها را درنظر بگیرید تا بتوانید مساله را از هم تفکیک کنید. وگرنه اگر نتوانید “مدل سازی” کنید در پیچیدگی مسائل گیر میکنید.

یکی از نظرات کارشناسی این بود که راهکار مناسب، راهکار “تجویزی” است. در این دوگانه نسبی پوزیتیویسم و برساخت گرایی گیر نکنیم. الان باید ببینیم مساله نوجوان چیه؟ ما داریم روی ساختار مفهومی گیر میکنیم. باید برویم سراغ مساله. باید “مساله مشترک” پیداکنیم. ببینیم مساله اش چیست؟ ما شروع میکنیم می رویم سراغ نظریات از آن بدتر سراغ مفاهیم و بعد می گوییم مساله تو با من فرق دارد. میخواهیم برساخت مفهومی آن را با خودمان یکی کنیم. پس اول روی مفاهیم نرویم روی مساله و نگرانی هایش برویم و مساله مشترک را پیدا کنیم و بعد برساخت نزدیک به هم بسازیم. یا شاید لازم نباشد یک برساخت مشترک بسازیم دنبال این باشیم که یک روش گفتگو بسازیم بجای همسازن سازی. تا مدل سازی نشود مساله را نمیتوانیم حل کنیم.

در بحث روشی در این زمینه نگاه های “برساخت گرایی جمعی” هم روش های خیلی خلاقانه ای در این زمینه ها است. مثلا “مردم نگاری در فضای مجازی”. در واقع جایگاه فضای مجازی به عنوان یک کنش گر فعال؛ نه چیزی که ما به عنوان انسان داریم آن را هدایت می کنیم. فضای مجازی هم کنشگر است شاید کنشگری من با آن فرق دارد. فرقش اینست که من انسان نیت مندم قصدمندم ولی آن ممکن است نیت مند نباشد. در نهایت کنش گری دارد که تاثیر دارد روی برساخت من روی کنشگری من. این روش ها هم خیلی کار شده. اگر قرار است روی فضای مجازی کار شود باید مستقیم به سمت این روش ها هم رفت و به این روش ها هم رجوع کرد.

از نظر یکی از کارشناسان توجه به این نکته که؛ خود “مفهوم نوجوانی” یعنی چه؟ و از چه منظری می خواهید به آن نگاه کنید، حائز اهمیت بود. از یک منظری آنچه که در شکل گیری تاریخچه این کلمه بوده اقتصادی بوده است و الان قائل به مرگ دوره نوجوانی اند. باید دو چیز را در نوجوان پیدا کنیم تا بشود رویش بحث کرد. یکی “جغرافیا” و دیگری “تاریخ” است. جغرافیای این نوجوان شاید ایران، اصفهان و … نباشد. جغرافیایش اپ است. متاورس است. یک دنیای دیگری است که در آن بیشتر زیست می کند. حتی شاید ما در یک تاریخ تکاملی قرار داریم. یعنی این ابزاری که دست من است یک بخشی از بدن من است. اگر این فرضیه را بپذیریم که یک اتفاق تکاملی برای بشر دارد اتفاق میافتد. این تاریخش می شود تاریخ صفر. بشر یک تاریخ جدید دارد شکل می دهد. در تاریخ صفر بشر؛ دیگر موضوعی به اسم میراث و هنجارها نیست. همه چیز از نوع دارد ساخته می شود. همه چیز ارزش ها، میراث و فرهنگش دارد از نو ساخته می شود.

همچنین کارشناسان مفاهیمی از جمله؛ “هویت”، “تن”، “هیجان”، “عزت نفس”، “خودکارآمدی”، “اختیار” (اختیار معضل اجتماعی ما است اینکه چه حدود از اختیار را نوجوان ما باید داشته باشد)، “امید”، “کوآنتوم” و “زمان” (مفهوم گذشته، آینده و حال) را به عنوان مفاهیمی که برساخت آنها را باید در نوجوان مورد بررسی قرار داد پیشنهاد دادند.

یکی از نکاتی که باید در نظر گرفت اینست که؛ فعالان فرهنگی دارند بدون تخصص کار می کنند و هر کدامشان بنا به اجتهاد خودشان در این حوزه دارند عمل می کنند. اگر ما به نتیجه این پژوهش ها به عنوان انتقال یک مفهوم به یک نظام ساختاری به عنوان دستگاه فرهنگی بپردازیم و این موضوع به ما انتقال پیدا کند و ما سر تعظیم فرود بیاوریم و قبول بکنیم و در ساختارمان از آن استفاده بکنیم می شود به این ضرورت بها داد. ولی اگر قرار باشد فقط تبدیل به یک پروپوزال شود و برود در نظام علمی ما و فقط راجع به آن گفتگو بکنیم و بعد نوجوان ما در بستر جامعه همان مسیر را ادامه بدهد این ضرورت خیلی جای تامل دارد.

یکی از مهمترین چیزهایی که نوجوان ما نیاز دارد “شنیده شدن” است. نوجوان ما نیاز دارد که ما کمتر حرف بزنیم و بیشتر او را بشنویم. و وقتی که حرف می زند احساس می کند که تو به عنوان یک بالغ داری او را می شنوی و قضاوت و تحقیرش نمیکنی این خیلی آرامش دارد و میتوان با او گفتگو کرد. و آنجاییکه احساس بکند ما داریم تئوری های خودمون رو به او دیکته میکنیم قطعا قبول نمی کند.

در پایان باید توجه داشت که؛  ما یکسری نوجوانی داریم که هیاهو هم دارند و یکسری تحلیلی که در مورد نوجوانان دارد اتفاق می افتد اینها دارند نمایندگی می کنند که به هر دلیلی هیاهویی دارند یا به هر دلیلی حرفی که دارند برای ما شاز است. این یک روشی را می خواهد که واقعا برساخت اصلی احصا شود نه فقط از نوجوانانی که هیاهو دارند.

دسته‌ها
همایش‌ها و نشست‌ها

تحلیل روانشناختی و جامعه‌شناختی عفاف و حجاب در پژوهش‌های داخلی

نگرش جامعه نسبت به حجاب و وضعیت ظاهری پوشش زنان در طی تاریخ ایران دستخوش فراز و فرودها و تحولات فراوانی شده است. مهم‌ترین و سریع‌ترین تغییرات در این خصوص، همراه با پیروزی انقلاب اسلامی و تصویب قوانین مربوط به حجاب به ‌وجود آمد. از آن زمان تاکنون طی گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی با روی کارآمدن دولت‌های مختلف و ایجاد تحولات گوناگون در عرصه‌های فناوری، دانشی و تغییر در سبک زندگی شاهد تغییرات فزاینده‌ای در ظواهر زندگی افراد جامعه و به‌­ویژه پوشش زنان و مردان جامعه بوده‌ایم تا آنجا که در میان داعیه‌داران فرهنگ اسلامی و روحانیون نیز اختلاف نظرهایی نسبت به اختیاری یا اجباری (قانونی) بودن حجاب مطرح شده است. این که نظر دین اسلام نسبت به موضوع پوشش زن به چه صورت است یا خواست حاکمان جامعه چیست یک طرف قضیه است و طرف دیگر آن چیزی است که در واقعیت جامعه در حال اتفاق افتادن است؛ مطالبات یا جریاناتی که در مخالفت با خواست حاکمیت به‌وجود آمده و روزبه‌­روز در حال گسترش و برخی اوقات چهره عوض‌نمودن می‌باشد. از آنجا که خیلی از ارزش‌های فرهنگی و دینی جامعه به مسئلۀ حجاب گره خورده است، بسیاری از متولیان امر، فتح این خاکریز را مساوی با از دست دادن بسیاری از ارزش‌های دینی و سست‌شدن بخشی از اعتقادات آحاد مردم می‌دانند و لذا بهترین سیاست را دفاع از حجاب با هر ابزاری ولو سرکوب نقض‌کنندگان و متعدیان به آن برمی‌شمارند و عده‌ای دیگر با مداخلۀ نظامی و سرکوب هنجارشکنان مخالف هستند.

در اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۰ پروژه ای با عنوان «سناریوهای آیندۀ حجاب در ایران و پیشنهاداتی برای کاهش ‌هزینه‌های مواجهۀ حاکمیت در هر سناریو» با اهدافی همچون: شناسایی پیشران‌های شکل‌دهندۀ تحولات مربوط به مقولۀ حجاب در آینده، تبیین علل و عوامل به‌وجودآورندۀ مسائل مربوط به پدیدۀ بدحجابی و بی حجابی، محتمل‌ترین سناریوهای آینده در خصوص حجاب و سیاست‌های پیشنهادی و برنامۀ اقدام برای مواجهۀ حاکمیت در هر یک از سناریوهای ترسیم شده در گروه مطالعات خانواده تعریف شد.

فاز نخست به بررسی پیشینه تحقیقات انجام شده در این مقوله و ادبیات موضوع اختصاص یافت. تحقیقات متعددی در خصوص نظرات اسلام و منابع دینی نسبت به حجاب، پیمایش نگرش ها و رفتار مردم نسبت به حجاب، نحوۀ فرهنگ‌سازی و ایجاد گفتمان حجاب در جامعه و … انجام شده است. یکی از پروژه‌هایی که توسط مرکز زنان ریاست جمهوری تعریف شده مرور نظام‌مند و فراتحلیل گونه‌ای بر پژوهش‌های انجام شده در موضوع عفاف و حجاب برای دستیابی به تحلیل روان‌شناختی – جامعه شناختی از آن بوده است که توسط خانم دکتر خراسانی و آقای دکتر آینه‌­چی انجام شده است. در همین راستا نشستی با حضور محققان انجام‌دهندۀ طرح برگزار شد تا ابعاد فراتحلیل انجام شده و نتایج آن مورد بحث و نقد قرار گیرد.